معرفی کتاب بینش های علم سیاست: در باب روش اثر کوئنتین اسکینر مترجم فریبرز مجیدی

بینش های علم سیاست: در باب روش

بینش های علم سیاست: در باب روش

کوئنتین اسکینر و 2 نفر دیگر
5.0
1 نفر |
2 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

2

شابک
9786006182353
تعداد صفحات
348
تاریخ انتشار
1399/3/6

توضیحات

        هر یک از فصل­‌های کتاب حاضر به منزله‌­ی نوشته‌­هایی برای تبیین و اثبات
صحت یک عقیده خاص درباره­‌ی شیوه‌­ی خواندن و تفسیر متون تاریخی عرضه
شده است. بنابر استدلال اسکینر اگر قرار باشد تاریخ اندیشه را به سبکی
دقیقا تاریخی بنویسیم، باید متن­‌های مورد بررسی خود را درون چنان بافت
فکری و چارچوب گفتمانی­‌ای قرار دهیم که بتوانیم این نکته را دریابیم
که مولفان متون در هنگام نوشتن آن­ها چه می­کرده‌­اند. به بیان دیگر تاکید
نویسنده بر این است که متن­ها جنبه‌­ی اجرایی یا کرداری دارند و لازم است
که به صورت بینامتنی به بررسی آن­ها پرداخت. نویسنده تلاش کرده است
از شیوه­‌های متداول پژوهش تاریخی استفاده کند تا به مفهوم­‌های مورد نظر
آن اندیشمندان پی ببرد، به تمایزات­شان توجه کند، اعتقادات­شان را بازیابد و،
تا جایی که ممکن است، از راهی که امور می­‌پیمایند سر درآورد. کوئنتین اسکینر
با اذعان به این­که در طی سفر به هزارتوی اندیشه‌­ها نظریه‌­های رقیب در برابر
هم صف‌­آرایی می­‌کنند، پرسش از چگونگی نحوه‌­ی سازگار ساختن این
چشم‌­انداز متباین را هنوز هم مسئله‌­ای اساسی در اندیشه­‌ی سیاسی
عصر حاضر می­‌داند. نویسنده امیدوار است با کندوکاو در تاریخچه­‌ی
نظریه­‌های رقیب، بتواند-غیراز علاقه­‌ی تاریخی-سهمی هم در این منازعه‌­های
رایج داشته باشد.

      

یادداشت‌ها

          دو مقاله کوئنتین اسکینر از تاریخ نگاران اندیشه سیاسی که به اهمیت " زمینه" در تاریخ نگاری اندیشه معتقد است در این کتاب برایم جالب بودند.  در یکی از این مقالات اسکینر خطاهای معمول در تاریخ نگاری را به ما نشان می دهد. به خصوص در کشور ما که هر اندیشمند به دیگری ربط داده می شود و تاکید می شود که اندیشمند ب تحت تاثیر اندیشمند الف بوده است. اسکینر در موارد متعددی این موضوع را یک خطای روشی می داند. در حقیقت زمینه گرایانی مثل اسکینر معتقد اند متن به خودی خود نمی تواند واجد تفسیر باشد بلکه باید نوشته یک اندیشمند سیاسی را در قالب زمینه و زمانه ای که او در آن می زیسته مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم. اسکینر معتقد است که همه باورهای مهم ما به طرق مختلف از اجتماع سرچشمه می گیرند و علتی در اجتماع دارند و البته در بسیاری از اوقات هدف های این سرچشمه گیری برای ما مشخص نیستند. مثلا او توضیح می دهد که عقلانیت از دیدگاه هر دوره ای معنایی دارد. مثلا باور مردم قرون وسطی به کلیت کتاب مقدس باعث می شده که آنها به جادوگران هم باور داشته باشند بنابراین مخالفت با چنین چیزی اتفاقا امری غیر عقلانی به حساب می آمده و پذیرش آن امری عقلانی، پس اگر مورخی می خواهد به بررسی این دوره بپردازد باید به طور مثال این موضوع را نیز مد نظر داشته باشد. خطر مهم دیگری که اسکینر به آن اشاره می کند پیش فهم ها و انتظارات ما از یک متن است او توضیح می دهد که این اتفاق باعث می شود تا مورخ ، کنشگر یا نویسنده را در شرایطی بگذارد و تحلیل کند که در جهان واقع چنین منظوری از نگارش آن متن وجود نداشته نداشته است. نکته جالب دیگر اشاره اسکینر به بحث خطر ناهمخوانی زمانی است او می گوید مثلا اگر متفکری در جایی از نوشته اش به مفهومی اشاره کرده است دلیل نمی شود که این را مبنایی قرار دهیم و این موضوع را بسط دهیم و او را مخالف، موافق یا بنیان گذار یک بحث بدانیم. اسکینر می پرسد اگر قرار باشد نویسنده ای چیزی را بیان کند چرا باید در انجام آن ناتوان باشد تا ما بخواهیم سویه های مخفی از آن را تازه کشف کنیم؟ برای ما دانشجویان علوم سیاسی از جمله خود من مباحث روش واقعا غریبه و دور هستند چون چندان اساتید خوب و آثار خوبی در این زمینه در ایران( مثلا جز دکتر معینی علمداری) وجود ندارد. یکسال درگیر این کتاب بودم و به نظرم هر چند وقت یکبار به بازخوانی نیاز دارد.
        

3

در کشاکش م
          در کشاکش متن و تاریخ

متن مهم‌تر است یا زمینه‌های شکل‌گیری آن؟ آیا می‌توان افلاطون را به فرهنگ یونان باستان فروکاست یا فی‌المثل ماکیاولی را به فرهنگ رنسانس؟ صحبت بر سر نزاعی‌ست دیرپا و اساسی بر سر تفسیر متون در تاریخ اندیشه‌ی سیاسی که عمدتاً در قرن بیستم معرکه‌ی آراء بوده است. در یک سمت نزاع، روش تفسیری مبتنی بر متن و خودبسندگی نسبی آن قرار دارد که آن را عمدتاً به مثابه‌ی یک کل خودارجاع، صرف‌نظر از نسبت‌ش با مناسبات تاریخی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی درنظر می‌گیرد و حتی‌المقدور از افق فکری فیلسوف برای فهم اثر او فراتر نمی‌رود و به‌عبارتی آن را مشمول مرور زمان نمی‌داند؛ و در سمت دیگر روش تفسیری زمینه‌گرای رادیکال ایستاده است که کل متن را به بافتار یا زمینه‌ی سیاسی، تاریخی یا اقتصادی آن فرومی‌کاهد. بدین‌ترتیب و با تن‌دادن به اقتضائات تفسیری این روش، ما با خطر تعیین تاریخ انقضاء برای متونی به‌غایت مهم مواجه خواهیم شد. روش تفسیری زمینه‌گرا، از این حیث همچون سیاه‌چاله‌ای فکری، گنجینه‌ی عظیمی از دستاوردهای اذهان درخشان تاریخ بشر را در میدان جاذبه‌ی خود گرفتار کرده و مهر ابطال بر آن‌ها می‌زند. در این میانه و در هیاهوی دهه‌های پنجاه و شصت میلادی، مکتبی تفسیری شکل گرفت که کوشید با تصحیح خطاهای تفسیری نابخشودنی روش زمینه‌گرای رادیکال، آن را تعدیل کرده و از این رویکرد اعاده‌ی حیثیت کند. این روش که امروزه با نام مکتب کمبریج شناخته می‌شود، بنیان‌های تئوریک خود را مدیون تلاش‌های فکریِ چند مورخ برجسته‌ی تاریخ اندیشه‌ی سیاسی‌ست که کوئنتین اسکینر یکی از مهم‌ترینِ آن‌هاست. در روش شناسی اسکینر، توجه به بافت تاریخی اثر، شرط لازم اما ناکافی‌ست. در روش او متون اندیشه‌ی سیاسی تنها برای توصیف امور ایجاد نشده‌اند بلکه به مانند کنش‌های گفتاری در بافتی زبانی تولید شده‌اند که پیشاپیش جهت و سمت‌وسوی آن به میانجی نیروهای اجتماعی-تاریخی-سیاسی-اقتصادی شکل گرفته است. با این تفاصیل اما معضل اصلی کماکان باقی‌ست. متون بزرگ تاریخ اندیشه‌ی سیاسی واکنش به این نیروها هستند یا شکل‌دهنده‌ی آن‌ها؟
        

0