پیرگو و پارتیزان ژلیکو
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
(ژلیکو) باید در جنگل و در قرارگاه پارتیزان ها که پدرش فرمانده ی آن است، بماند. او باید منتظر پایان جنگ باشد تا مادرش که پرستار یک بیمارستان صحرایی ست برگردد. یکی از روزهایی که ژلیکو لابه لای درخت ها و درختچه های جنگل مشغول بازی است، قرارگاه توسط دشمن بمباران می شود. ژلیکو زیر شاخ و برگ درختچه ها پناه می گیرد. از ترس چشمانش را می بندد. دقایقی بعد وقتی اوضاع آرام می شود، ژلیکو چشم باز می کند و چه می بیند؟ ... یک شوکای کوچولوی خال مخالی با چشمان خیس.ژلیکو می داند این شوکای زرد کوچولو تنهاست و به مراقبت نیاز دارد. برای همین او را به قرارگاه می برد. یاد می گیرید به او شیر بدهد و بعد هم اسمش را (پیرگو) می گذارد. درست وقتی قرارگاه پارتیزان ها دستخوش حوادث جنگ است، داستان های پرماجرا و هیجان انگیز ژلیکو، پارتیزان کوچک، همراه پیرگو شروع می شود. درست وقتی قرارگاه پاتیزان ها دستخوش حوادث است، داستان های پرماجرا و هیجان انگیز ژلیکو، پارتیزان کوچک، همراه پیرگو شروع می شود. ماجراهایی گاه خندار، گاه ترسناک ...