مون جادوگر

مون جادوگر

مون جادوگر

پیلار ماتئوس و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

"مون جادوگر" به علت این که دختر کوچکی، بدون توجه پایش را لگد کرد او را به یک قورباغه تبدیل کرد. درست در همین لحظه نگهبان فروشگاهی که آن ها داخلش بودند سر رسید و به جادوگر گفت: قورباغه ها اجازه ندارند به این جا بیایند و شما باید جریمه بپردازید. جادوگر جریمه را پرداخت کرد و از فروشگاه بیرون رفت. قورباغه نیز او را تعقیب کرد. در همین حال یک مامور پلیس سر رسید و گفت: این قورباغه قلاده ندارد و شما باید جریمه بپردازید. جادوگر پس از پرداخت جریمه دوان دوان دور شد و با یک پرش سوار اتوبوسی در حال حرکت شد اما قورباغه نیز با او سوار شد. راننده گفت: قورباغه ها اجازه ندارند سوار وسایل نقلیه ی عمومی بشوند و شما جریمه می شوید. جادوگر که خسته شده بود قورباغه را دوباره به یک دختر کوچک تبدیل کرد و از اتوبوس در حال حرکت پایین پرید. پس از آن او هیچ دختر کوچکی را به قورباغه تبدیل نمی کند. این کتاب از چهار داستان با قهرمانی مشترک به نام "مون" تدوین شده است که با عصای جادویی کهنه و کلمات جادویی اش شیطنت های بسیاری می کند. عنوان داستان ها عبارت اند از: قورباغه، شرط بندی، ساعت، و انعکاس.