در قسمتی از کتاب نویسنده به شما پیشنهاد می دهد که حتی اگر توانایی ذهنی ادامه دادن راه را ندارید خودتان را مجبور به قدم زدن کنید و به خودتان یادآوری کنید که شما انتخابی جز قوی ماندن ندارید. حتی اگر تمام دنیا مقابل شما بایستد و به شما دستور بدهد که متوقف شوید، یک صدا بگویند که دیر آمدی، تنها کاری که لازم است بکنید این است که به راهتان ادامه دهید. این کتاب سعی می کند به شما مفهوم جدیدی از ایستادگی را آموزش بدهد. ممکن است در این مسیر تازه، افراد زیادی از دوستان و کسانی که گمان می کردید همراهتان هستند را از دست بدهید ولی نگرانی شما به جا نیست زیرا به زودی افراد شایسته تری سر راهتان قرار خواهند گرفت. معنایی که شاید در همین لحظه و در همین نقطه از زندگیتان تمام آن چیزی باشد که به آن احتیاج دارید. شاید باید یک نفر به شما بگوید که شکست واقعی هنگامی نیست که شکست خورده اید بلکه در حقیقت زمانی است که تسلیم می شوید این یادآوری تمام آن چیزی است که این کتاب می خواهد به شما تلقین کند و در تلاش است که تصوری نو از امید و شکوفایی در ذهن شما و در نهایت در دنیای شما خلق کند.