معرفی کتاب شهر اثر هرمان هسه مترجم سهند لطفی
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
1
توضیحات
«مرغزار، در زیر نور زرد خورشید، آرام آرام به خود می آمد، و کوه های پوشیده از درخت، در بخار کبود افق، قامت می افراشتند. سگ های وحشی و گاومیش ها رمیده به دشتِ انگیخته از هیاهوی کار، و دمنِ سبزی می نگریستند که سر تا پا پر می شد از لکه های زغال سنگ، خاکستر، کاغذ و ورق آهن، غرش اولین شلیک تفنگ از دامنه کوه ها به گوش رسید؛ و زنگ رسای اولین سنان، زیر ضربه پرسرعت پتک طنین انداز شد.» «هسه» کتابش را با جملات فوق شروع می کند. نگاه او به «شهر» تلنگری بسیار هوشمندانه به ضمیر خواب آلوده انسان هایی می زندکه در طلیعة قرن بیستم، به آینده ای باشکوه و دوران هایی طلایی در راه، دل بسته بودند، و آنها را از این خو ش خیالی ها برحذر می دارد و حکایتی واقع بینانه از سیری در حال تکرار را تعریف می کند.
یادداشتها