معرفی کتاب پر گذاشتن اثر علی شروقی

در حال خواندن
0
خواندهام
2
خواهم خواند
1
توضیحات
حدیث و مهدی، چندی قبل از آنکه دلار بار دیگر نجومی بالا بکشد، آن قدری برای عوض کردن خانه پول جمع کرده بودند که با اعتماد به نفس در دفترهای مشاور املاک بنشینند و با سر افراشته بگویند دنبال خانهاند. قبل تر، همین که املاکیها میفهمیدند پولشان چقدر است جوری نگاهشان میکردند که سرخ میشدند و شرشر عرق میریختند اما تا همه چیز آمد روبهراه شود دلار دوباره چنان بالا کشید که خانه شروع کرد به گران شدن؛ پولی که جمع کرده بودند، مثل بهمنی که یکباره بشود یک گلولۀ برفی کوچک، دیگر به هیچ جا حساب نمیشددر همان خانه تنگ و تاریک و کلنگی حوالی مجیدیه ماندگار شدند. گاهی کاهلانه و نه چندان جدی به مهاجرت فکر می ردند. نمیدانستند چطور باید بروند. فرودستتر اگر بودند چیزی برای از دست دادن نداشتند؛ با قایق میزدند به کانال مانش یا هر راه آبیای که پا میداد، یا غرق یا گرفتار میشدند یا به ارض موعودی میرسیدند. فرادست هم اگر بودند، یا قدری دست به دهانتر، آبرومند سوار طیاره میشدند و میرفتند. آنها اما در بدترین و خطیرترین و لغزندهترین نقطۀ طبقۀ متوسط گیر کرده بودند.
یادداشتها