ما از دوکوهه آمدیم، اینجا غریبیم
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
3
خواهم خواند
0
توضیحات
داستان "ما از دوکوهه آمدیم این جا غریبیم" دربارۀ مبارزات رزمنده ای با نام "عباس" و همسرش "زینب" در پادگان دوکوهه است. زینب در چادر بهداری به مداوای مجروحین مشغول است، آن ها روزهای متوالی را در پادگان دوکوهه می مانند تا این که روزی عباس به او می گوید که ما باید به اهواز و به خانۀ خود بازگردیم. زینب پس از بازگشت و با شنیدن خبر قبولی قطعنامۀ 598 از سوی دولت ایران و خاتمۀ جنگ، دوباره هوای جنگ و بازگشت به دوکوهه را دارد. وی پس از اتمام جنگ، در ذهن خود خاطرات جنگ و حالات مجروحین بی هوش می شود. زمانی که او را نزد پزشک می برند، پزشک از او می پرسد که چه چیزی شما را آرام می کند. زینب می گوید: روزهای جنگ: پزشک با تعجب می گوید: تنها طرفداران خشونت شیفتۀ جنگ هستند. زینب در جواب می گوید: ما از دوکوهه آمدیم این جا غریبیم. مجموعۀ حاضر حاوی هفت داستان کوتاه با موضوع جنگ تحمیلی است که یکی از آن ها "ما از دوکوهه آمدیم این جا غریبیم" نام دارد. برخی دیگر از داستان های کتاب عبارت اند از: سربازها جمعه ندارند؛ شهری که باران نداشت؛ همیشه منتظر کسی که نمی آید؛ پروانه ها زمستان نمی خوابند؛ و آدم های بی ستارۀ دنیا.