شاید فراموش ات کنم ...
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
3
خواهم خواند
2
توضیحات
در این کتاب، داستانی فارسی دربارة دغدغه های جوانی در روزهای آغازین انقلاب و دوران دفاع مقدس درج شده است. «شهرام» پسر جوانی است که دوران کودکی خود را به همراه بیست بچة دیگر در منزل زن و مردی نیکوکار گذرانده، وی پس از رسیدن به سن سربازی و با شروع جنگ راهی جبهه شده و تا آخرین سال جنگ در جبهه های مختلف به نبرد ادامه می دهد. در زمان موشک باران تهران، شهرام برای بزرگداشت سالروز فوت پدر و بازدید با دیگر خواهرها و برادرها راهی تهران شده و در این سفر خاطرات دوران کودکی را با دلتنگی مرور می کند. وی که در این سفر به سختی رنجیده و شاهد شهادت یکی از خواهرها و فرزندان وی در موشک باران بوده، مجدداً به جبهه بازمی گردد. پس از مدتی، شهرام برای شرکت در مراسم ختم نزدیک ترین دوستش که به شهادت رسیده بار دیگر به تهران باز می گردد و در آن جا دختری که سال ها با یادش سرکرده و گمان می کرده برای همیشه از دستش داده است را ملاقات کرده و برای آینده اش تصمیم می گیرد.