مدیوم

مدیوم

مدیوم

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

مدیوم داستان مرد جوانی است که بیشتر وقت خود را، چون پلی در جاده صرف کمک به مردم می کند. داستان از آنجا شروع می شود که جرالد سوار بر ماشینش خاطرات گذشته را مرور می کند. چند سال پیش او شبی را در هتلی در فرانسه گذرانده بود و به طور اتفاقی با مردی به نام زاون آشنا شده بود. زاون قصة دختری را تعریف کرد که برادرش بر اثر تصادف می میرد و پس از مرگ با خواهرش، جینی، ارتباط برقرار می کند تا کارهای نیمه تمامش را به انجام رساند. در واقع جینی، مدیوم یا پل ارتباطی او با جهان واقع بود. به کمک راهنمایی های او عاملان مرگش دستگیر شدند و مشکلات مالی جینی حل شد. زاون بعد از این که قصه را مفصل تعریف کرد کلید صندوق اماناتی را به جرالد داد که متعلق به جینی بود. پس از این ملاقات، ماشینی در جاده توجه جرالد را به خود جلب کرد که سه زن سوارش بودند. آنها پس از آشنا شدن با هم به ویلای زن رفتند. جرالد چند روز را آنجا سپری کرد. نازی یکی از این سه زن بود که با دیدن جرالد شور زندگی را مجددا یافته بود. او به جرالد پیشنهاد ازدواج کرد، ولی بیمار بود و چندروز آخر عمرش را کنار جرالد با خوشی گذراند. جرالد هم چنان که به زندگی ادامه می دهد با افرادی آشنا می شود و به طریقی به آنها کمک می کند تا به جایی که می خواهند برسند. در پایان داستان یعنی جایی که جرالد سوار بر ماشین در خاطراتش سیر می کند، نازی از جرالد می خواهد به زندگی خودش بیندیشد، چرا که مدیوم بودن کار ساده ای نیست و برای این کار باید پایه های استواری داشته باشد و به او یادآوری می کند که به سراغ کلیدی برود که زاون به او داده بود.