معرفی کتاب سهیلا اثر حمیده وحیدی

در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
آه که چه ساده دل بودم من! دلم از بی وفایی این دنیا لرزید. انگار تمام جوانی ام را روی سرم خراب کردند دیگر چیزی ندیدم یکباره بغض گلویم را گرفت، صدایی مبهم درون گوشهایم شروع به وزیدن کرد از جایم بلند شدم اما انگار نیرویی در دستانم نبود. ضربه ای به نقطه ای نامعلوم از سرم خورده بود که دردی عجیب را احساس می کردم در بین هاله ای از اشکی که نگاهم را به دو قسمت کرده بود. چشمم به او بود که به آرامی داشت با حامد صحبت می کرد. حامد... حامد... چگونه توانست مرا فریب دهد؟ یعنی تا این حد احمق بودم؟ احساس کردم یکباره هرچه خشم و نفرت بود دریای وجودم را متلاطم کرد دیگر تحمل ماندن نداشتم باید می رفتم به جایی که چند ماه قبل تصمیمش را داشتم.