فصل فراموش شده
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
«سحر» و «نادیا» دو دوست صمیمی هستند. سحر، نادیا را برای جشن تولد برادرزاده اش «سعید» دعوت کرده است. در آن شب عمو «شریف» که همیشه دوست داشت سحر عروسش شود از پسری جوان به نام «شهریار» حرف می زند. شهریار خواهرزاده عموشریف است. یک روز که سحر به خاطر خوردن آب میوه در کنار اتوبان مسموم می شود و از حال می رود پسری به نام «سرمد» او را به بیمارستان می رساند و این سرآغاز آشنایی سحر با سرمد و دلبستگی سحر به او می شود. پس از مدتی عموشریف با شهریار به خواستگاری سحر می آید و همان شب سحر متوجه می شود که سرمد همان شهریار است؛ آن ها قرار ازدواج با هم می گذارند اما در این میان «فرشته» خواهر دوست شهریار تلاش می کند تا سحر را از شهریار دور کند و... .