ایست زورگویی ممنوع: جرئت ورزی، کارگروهی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
زنگ تفریح من و سهند و آرش و ماهان با هم از کلاس رفتیم بیرون، توی حیاط هم دست های هم را گرفته بودیم، هربار که امید می خواست خوراکی هایمان را از دستمان بکشد چها نفری می گفتیم: (ایست!)بالاخره امید مجبور شد زنگ تفریح دوم برای خودش از بوفه ی مدرسه خوراکی بخرد چون که فهمید زورش به گروه مرد عنکبوتی نمی رسد.
یادداشتهای مرتبط به ایست زورگویی ممنوع: جرئت ورزی، کارگروهی