قصه های مادربزرگ

قصه های مادربزرگ

قصه های مادربزرگ

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

یکی بود یکی نبود روزی روزگاری در یک روستای جنگلی خانواده ای زندگی می کردند که خانه بسیار ساده ای داشتند. پدر و پسر در یک کوره زغال گیری کار می کردند. آن دو هر روز صبح به جنگل می رفتند و هیزم ها را جمع آوری می کردند و با اسب ها چوب ها را به کوره زغال گیری می بردند... .