جورج اورول یکی از دوستان من بود
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
میگویم: «آیا کارم اشتباه بود که شما را به این دنیا احضار کردم؟ همسرم میگوید شما مانع به سوگ نشستن مردم میشوید، یعنی این حالت شما مانع پذیرش واقعیت میشود؛ واقعیتی که در آن خود واقعیتان مرده است.» پرزیدنت تهریشش را با دست میمالد. نگاهش را به پایین میدوزد و میگوید: «کار از کار گذشته.» عجیب است، قبلا در برنامه شصت دقیقه به این جمله اشاره کرده بود؛ همان جایی که بابت قانونی کردن وجود زنبورهای رباتی برای استفاده شهری، ابراز تاسف کرد. میپرسم: «آیا میدانید من شما را ساختهام؟» میگوید: «ما همه آزاد به دنیا میآییم و کسی نمیتواند دیگری را معامله کند یا بسازد.» «ولی شما به دنیا نیامدهاید؛ من الگوریتمی بر اساس عملکرد هسته لینوکس نوشتهام. شما یک موتور تحقیقی متن باز هستید که با بوت تبادل دوطرفه و مترجم ویدئویی یکی شدهاید. این برنامه وب و آرشیو عکسها و ویدئوها و اطلاعات فردی را زیرورو میکند؛ یعنی هرچیزی که اکنون میگویید، قبلا گفتهاید.» برای نخستین بار پرزیدنت ساکت میشود. میپرسم: «|آیا میدانید که زنده نیستید و مردهاید؟» پرزیدنت بی هیچ تردیدی میگوید: «پایان زندگی، نوع دیگری از آزادی است.»