خاتون تبریز

خاتون تبریز

خاتون تبریز

فرمان کریم زاده و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

«دوبون بایان» حاکم قبیلة دوربان است، او با «آلان قوآ»، دختر زیباروی طایفة «کورالاس» ازدواج می کند و صاحب دو فرزند می شود. در شبی دوبون بایان به طرز مشکوکی می میرد، در طایفة آنها طبق رسم و عادت قدیمی همسر نیز باید به اتفاق شوهر بمیرد تا در آن دنیا به او بپیوندد. با این که دوبون بایان وصیت کرده که همسر او را نکشند، اما برادر او «یکه نیدون» اصرار دارد که آلان قوا، خاتون بزرگ که اینک حاکم قبیله شده کشته شود. با وساطت شمن بزرگ طایفة آلان قوا، وی از مرگ نجات پیدا می کند، یکه نیدون بعد از این واقعه خواهان ازدواج با او و حاکم قبیله شدن است. اما آلان قوا مرگ را به ازدواج با او ترجیح می دهد. بعد از مرگ دوبون بایان، آلان قوا هرشب نوری به شکل انسان را می بیند که از پنجرة آلاچیق آمده و با او می آمیزد. شمن بزرگ این اتفاق را ازدواج خدایان با آلان قوا و مایة سعادت و نیک بختی طایفه تعبیر می کند، شمن و آلان قوا عزیز طایفه می شوند، اما ترس از این که آلان قوا فرزندی از خدا به دنیا نیاورد، او را وامی دارد که با پسر جوان بیاتی درآمیزد. در این کتاب داستان های دیگری با عناوین یک مشت خون، سوء قصد در نخجوان، نور امید، دوست و دشمن و پدر و پسر، یالی، خواستگاری و... به نگارش درآمده است.