کفش های کهنه ی برادرم
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
بودایی گشته ام صبح خود را میشویم در گنگ زرتشتی میشوم ظهر میگردم دور آتش عصر مسلمان میشوم نماز میخوانم این شب لعنتی که میرسد،کافر چون آغوش تو در هیچ آیینی نمیگنجد.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
بودایی گشته ام صبح خود را میشویم در گنگ زرتشتی میشوم ظهر میگردم دور آتش عصر مسلمان میشوم نماز میخوانم این شب لعنتی که میرسد،کافر چون آغوش تو در هیچ آیینی نمیگنجد.