معرفی کتاب چشم هایت را باز کن اثر مرتضی تهرانی

در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
3
توضیحات
ما ھمه میھمانان تاریکخانه دنیاییم، اما او سفره دار بود. چراغی به دستمان داد و پای سفره اربابش نشاندمان، ما که راه را بلد نبودیم و تنھا سوسوی نورھایی از دور را می دیدیم؛ اما او انگار مقصد را به خوبی می شناخت، خضروار دست ما را گرفته بود وصبورانه پرسشھایمان را پاسخ میداد بیآنکه خودبینیھایمان ملولش کند.اینک او در جوار اربابش آرام گرفته است، به قیمت یک عمر خوشهچینی از طوبای محبت حسین و چه کسی مطمئن تر از او این تنگجھان را ترک گفته است؟ حالا ما ماندهایم و این راه پر خطر، دور یکدگر جمع شده ایم تا این بار به شیوه دیگری حرفھایش را بازخوانی کنیم به امید ادای دین، به عالمی که کسی او را نشناخت. کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟ مجموعه حاضر از میان گفتارھای آیت الله حاج شیخ مرتضی تھرانی انتخاب شده و چه سعادتی که بعد از استخراج برای معظمله خوانده شده است و تک تک کلماتی که در متن پیش رو آمده است پس از اعمال اصلاحات ایشان، در این اوراق گنجانده شده است. منابعی که این جملات از میان آنھا انتخاب شده نیز در ذیل ھر صفحه آورده شده، تا اگر سالکی به تأمل بیشتری احتیاج داشت، راه باز باشد که خود بارھا گفت راه تا قیام قیامت بازاست؛ اگر رھروش باقی باشد.در بخشی از کتاب میخوانیم:در حدیث آمده است که رسول اکرم صلاللهعلیهوآلهوسلم میفرماید: «إنَّما بُعِثْتُ لِاُتَمِّمَ مَكارِمَ الأخْلاقِ». علتِ بعثتِ من انسانسازی است؛ میخواهم انسانسازی کنم. در کنار برنامۀ تربیتِ انسانها، گاهی شرایطی پیش میآید که این شرایط، حالتِ فرعی و تَبَعی دارد. مثلاً، کارخانهای را فرض کنید که محصولی را تولید میکند. در کنار محصول اصلی کارخانه ضایعاتی هم تولید میشود و باید جارو و خاکاندازی هم باشد که این آشغالها را جمع کند و بیرون بریزد. هدف غایی و نهاییِ بعثتْ تکمیلِ مکارمِ اخلاق است؛ همان انسانسازی و توجهدادنِ مردم به قیامت و معاد؛ یعنی، فکر و ذهن باید مجذوبِ عالَمِ غیب شود ولی اگر چشم بترسد؛ گوش بترسد؛ زبان بترسد؛ دست و پا بترسد و خلاف مرتکب نشود، خیلی ارزشِ انسانی ندارد.