کتاب حاضر، رمانی ایرانی است و داستان دختری را روایت می کند که پدر و مادرش را از دست داده و کنار عمو و زن عمویش زندگی می کند. البته زن عمویش از او خوشش نمی آید. او با مشکلات زیاد و کمک گرفتن از عمویش سعی می کند، درسش را در دانشگاه تمام کند تا بتواند کار کند و روی پای خودش بایستد. در داستان می خوانیم: «صفحات روزنامه را ورق می زدم. دیگر داشت حالم به هم می خورد. همه منشی زن تمام وقت می خواستند. یک کار درست وحسابی این برای دخترها پیدا نمی شد. تازه نصف حق آدم را با عنوان حقوق مشخص کرده بودند».