گم و گور
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
بوی نم خاک و باران، همه ی حفره ی دماغم را طوری پر می کند که در هوس یک نوشیدنی گرم، رختخواب راحت را رها کنم و از اتاق خواب به پذیرایی برسم و از کنار دیوارهایی بگذرم که نقاشی های بزرگ رویش، همه چیز را خیال انگیز و وهم آلودتر می کنند. جوری که من فکر کنم همه ی واقعیت آن خانه توی آن نقاشی ها می گذرد و پدربزرگ و مادربزرگ خیلی وقت است که از آنجا رفته اند...