معرفی کتاب خانه امن اثر آزیتا خیری

در حال خواندن
0
خواندهام
16
خواهم خواند
1
توضیحات
حالی برای رفتن نداشتم. نه تا وقتی نگاه های حاج خانم عصبی و پر از کدورت بود و نه تا وقتی که من وسط این همه تردید و شک دست و پا می زدم. به تصویرم در آینه ماشین پوزخند زدم. در کار ما شک معنا نداشت. رها دختر سمندر بود و همین برای از نفس افتادن این قلب بی صاحب کفایت می کرد. بقیه اش حماقت بود. حماقت محض!
لیستهای مرتبط به خانه امن
یادداشتها
1404/1/31 - 18:36
1401/10/27 - 01:12
1403/12/28 - 10:07