بی پایان (فیلم نامه برای یک سریال)
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
غروب-داخلی-باجه تلفن سیما داخل باجه می شود و با تردید این را می گیرد و منتظر می ماند تلفنی چند زنگ می زند سیما پشیمان می شود و می خواخد گوشی را بگذارد که منصوره خانم گوشی را برمی دارد. صدای منصوره خانم :الو-الو-فرهاد تویی؟...فرهاد چرا حرف نمیزنی...صدام نمی رسه... سیما بغض می کند و گوشی را می گذارد و می نشیند توی باجه تلفنی و گریه می کند. شب-داخلی-خانه سیما سیما کمی نان و پنیر روی روزنامه جلویش گذاشته و بی حوصله به آن نگاه می کند حواسش جایی دیگر است. شب-داخلی-خانه ی سیما سیما کنار سفره به خواب رفته است. صبح-داخلی-خانه ی سیما سیما در حال تصحیح متنی است.متن را چند بار می خواند اما گیج و یی حوصله است و چیزی از متن نمی فهمد بی حوصله آن را کنار می گذارد سیما:خدایا چه بلایی سر فرهاد و محمد اومده.