دانش قصهگویی
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
ما زندگی روزمره مان را در حالتی داستان گونه تجربه می کنیم ،داستان درمان وحشت ماست. مغز دنیایی از آدم خوب ها و آدم بدها، و خودی ها و غیر خودی ها برای ما خلق میکند و ما در آن دنیا زیست میکنیم ،مغز هرج و مرج و تاریکی واقعیت را به داستانی ساده و امیدوارکننده بدل میکند و در مرکز آن ستاره ی داستان یعنی من شگفت انگیز و گران بها را قرار میدهد که روی مجموعه ای از اهداف تمرکز کرده و همین اهداف پیرنگ های زندگی ما را تشکیل میدهند . قصه، نتیجه ی کاری است که مغز انجام میدهد. من سالها با داستان ها دست و پنجه نرم می کردم. عاقبت دست به کار شدم و مجموعه ای از کتاب های آموزشی سنتی "چگونه داستان بنویسیم" خریدم و با خواندنشان متوجه چیز عجیبی شدم. برخی از مطالبی که نظریه پردازان داستان درباره ی روایت می گفتند ، به طرز شگفت انگیزی شبیه به آن چیزی بود که روان شناسان و عصب شناسانی که با آنها مصاحبه می کردم درباره ی مغز و ذهن به من می گفتند . قصه گوها و دانشمندان از دو مسیر کاملا متفاوت شروع به کار کرده بودند و فرجامِ هر دو مسیر به کشف مسائل مشابه ختم شده بود. آیا ممکن است این دو زمینه را به هم پیوند دهیم و در نتیجه، قصه گویی را بهبود بخشیم؟