معرفی کتاب داستان مرد تنها اثر مریم ابراهیمی شهرآباد

داستان مرد تنها

داستان مرد تنها

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

1

شابک
9789649738406
تعداد صفحات
156
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        هر آدمی حکایتی دارد. اما حکایت بعضی آدمها، پر از نکته های شنیدنی است. خبیرِ رمان «داستان مرد تنها» چنین آدمی است. پیرمرد چروکیده و تنهایی که متولی امامزاده است و سرگذشت غریبی دارد. انگار که داستان زندگی اش گره خورده با امتحان الهی.

خانم مریم ابراهیمی با قلم روانی که دارند سرگذشت خبیر را با فصلی از زمان حال آغاز میکنند و سپس درجریان قصه، ما با خبیر و گذشته او هم آشنا می شویم. داستان به روایت خانمی است که خیلی اتفاقی خبیر را در قبرستان، سر مزار بی بی اش دیده و ذره ذره پی به نقاط ارزشمند زندگی او برده.

خیبر در دورانی از زندگی خود علاقه‌مند و شیفته «حاج آقا فخر تهرانی» می‌شود. ولی از بد روزگار امکان ملاقات با ایشان را بدست نمی‌آورد و در اصل به واسطه علاقه‌اش به ایشان به قم می‌رود و در امامزاده‌ای در نزدیکی محل دفن آقا فخر متولی امامزاده می شود. نام اصلی آقافخر «سید ذبیح الله قوامی» است، ولی با نام «حاج آقا فخر تهرانی» شناخته شده‌تر است. پس از وفاتش، «آیت الله سید محمدرضا بهاء الدینی» فرمود: « آقا فخر “سلمان زمان” بود.»

نثر روان و ساده کتاب به مخاطب کمک می‌کند با داستان همراهی کند و راز زندگی خبیر را بفهمد. جلد کتاب، انگشتری است رها شده میان ماسه های روان.هم این انگشتر، تکه ای از زندگی خبیر است هم آن ماسه ها، جایی در سرگذشت این پیرمرد خوش صحبت دارد.

صد و هفتاد و شش صفحه روان در انتظار خواننده است که نه حجم کمش، مخاطب را نصفه و نیمه رها میکند و نه انقدری زیاد است که ملال بیاورد. درست به قاعده زندگی آقا خبیر که خبرهای زیادی در زندگیش پیچیده و ما نشسته ایم پای خواندنشان.