پینه دوز و شاه عباس
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
4
خواهم خواند
0
نسخههای دیگر
توضیحات
وقتی بچه بودم شبهای تابستان پشت بام کاه گلی خانه مان میخوابیدیم.آسمان صاف و بی دود و پر ستاره شهر یزد بالای سروم بود.هر ستاره ای مرا با خود به سفری دوردست میبرد و گاه تا سحر و تا آن وقت که صدای زنگ شترهای کاروانی در سکوت بامدادی طنین می انداخت،به خواب نمیرفتم...