معرفی کتاب فرسنگ های نزدیک اثر محمود شیخ الاسلامی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
پله را برگشتم تا از پنجره ای که از راه پله به بیرون مشرف بود نظاره کنم. همینطور که دورتر میشد با دوستانش میگفت و می خندید. برای یک لحظه لذت بودن جای همراهانش و صحبت با او در وجودم سیطره پیدا کرد. اگر زندگی من با او رقم خورده بود؟ اگر من کسی مثل او را در تمام این سال ها می داشتم؟ اگر او جزئی از کودکی و نوجوانی و بزرگسالیم می بود؟ اگر تمام بیدار شدن ها به دیدن صورت او منتهی میشد؟ و تمام خواب ها به خیالش، و تمام خندیدن ها با نظاره به لب های او به پایان می رسید؟ اگر گوش او شنونده ناب ترین گفتنی های من می بود و رفتارش که خواسته از وجود بی عیبش برای من بود پایان هر تشویشم؟ زیباترین تصور اینکه همراهی او زندگیم را پر میکرد؟ اگر تعجب او برایم ملاک شگفتی ها میشد و تایید او برایم آرامش خاطره ها؟ کمترین همدردیش موثر ترین تسلا و تاثرش فراموشی تمام غم های قبل از او، داشتنش موهبی می شد فراتر از دچار روزمرگی شدن و بالاتر از کهنگی و کمرنگ شدن، قوی تر از آنکه ساییدهی زمان شود، زیباتر از جوانی و دلپذیرتر از صبح تابستان، این خیال رویایی تازه تر از هر پدیده ای بود خیس تر از باران بزرگ تر از کوه ها، جوان تر از غنچه، مرموز تر از شب ها، مجنون تر از لیلا،بزرگتر از آنی که بتوانم بپذیرمش، دیر بودم برای این آغاز و پیر بودم برای این احساس، آنقدر ناب و زیبا بود این خیال، که وحشت تداعی شدنش به مانند ضربه ای شد به پیکرهی روح در مانده و مظطربم، در بهت مات ماندم قبل از اینکه کیش شده باشم،تنها تر از دستی بر روی شانه هایم، ساکت تر از ندای برای دلداری، برخی از آرزوها دنیوی نبودند...
یادداشتها