الف - بابا
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
با غروب فروغ لای استخوان با فروغ غروب تصادمبا غروب دنباله ی ناله های مردی که در طول از کوژ گرده ی احمد آباد از مستوفی دق از جاده ای که شهر را هنوز بدرود نگفته ایبه خودش می پیچدبه ساختار خودم رضا نیستمرضا روزبهانی ام از ساختار تک جملگی خودم تهوعم می آیدنفرین به این همه حیا نفرین به این همه سیاه چاله و انرژی تاریکیکهاز من می زاید مدام