عبرت

عبرت

عبرت

کاترین آن پورتر و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

«ماریا» و «میراندا» به ترتیب 12 و 8 ساله بودند، اگرچه می دانستند سن زیادی ندارند ولی احساس می کردند که مدت زیادی است در این دنیا زندگی می کنند، آن ها نه تنها به اندازه سنشان زندگی کرده بودند بلکه از نظر آن ها خاطراتشان سال ها پیش از تولدشان شکل گرفته و زندگی بزرگ ترهایشان که اکثرا سنشان بالای ۴۰ سال بود و اصرار داشتند بگویند که آن ها هم روزی جوان بودند در سن آن ها تأثیرگذار بوده است، «هری» پدر آن ها و برادر عمه «امی» بود. عمه «امی» خواهر مورد علاقه پدرشان بود. هری، به عکس امی، نگاهی انداخت و گفت: این عکس خوبی نیست. وقتی ماریا و میراندا چنین چیزهایی از پدرشان می شنیدند از معنای کلام پدرشان شگفت زده می شدند، ولی هیچ گِله ای نمی کردند. مادر آن ها سال ها پیش مرده بود و حالا آن ها در داستان عاشقانه ای که بینشان رقم خورده، با تضاد های واقعی زندگی روبه رو می شوند و... .