کنیزک بی وفا
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
در روزگاران بسیار قدیم، پادشاهی زن و یک کنیز داشت. زنِ پادشاه باردار بود. کنیزک با فریب به هنگام گردش، زن پادشاه را به درختی بست و خودش لباس زن پادشاه را پوشید. ماده شیر و بچه هایش زن پادشاه را خوردند. دو قطره خون روی زمین چکید و از آن، دو نی رویید. چوپانِ پادشاه، یکی از نی ها را برید. نی شروع به صحبت کرد. کنیزک وقتی ماجرا را فهمید نی ها را در آتش انداخت. از خاکستر نی درخت گردویی روئید، اما کنیزک آن درخت را قطع کرد. پیرزنی از هیزم های درخت در منزلش جمع کرده بود، وقتی به سراغ هیزم رفت دختر زیبایی را دید. دختر خود را به شکل کچلی در آورد. پادشاه او را نزد خود خواست تا چوپان شترها شود. دخترک قبول کرد. در پایان پادشاه فهمید که کچلک همان همسر واقعی اش است. او کنیز را سوزاند و با همسر واقعی اش تا آخر عمر زندگی کرد. کتاب مصوّر حاضر، حاوی داستانی تخیلی است که برای گروه سنی (الف) و (ب) به نگارش در آمده است.