دیوان پروین اعتصامی: مجموعه اشعار

دیوان پروین اعتصامی: مجموعه اشعار

دیوان پروین اعتصامی: مجموعه اشعار

پروین اعتصامی و 1 نفر دیگر
3.9
27 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

51

خواهم خواند

10

عمر پروین، بسیار کوتاه بود. در مورد مرگش با آنکه گفته شده بر اثر بیمارى، زندگى را بدرود گفته است اما بسیارى برآنند و یا مى خواهند بر آن باشند که او توسط مزدوران رضا شاهى به قتل رسیده است. اگر واقعیت امر، حتى چنین باشد، نشان دهنده ى آن است که مردم، نمى توانند مرگ یک هنرمند شایسته و مردم دوست را در یک جامعه ى زیر سلطه ى وحشت و رُعب، به طور طبیعى باور کنند، آنهم درست در 35 سالگى. در چنین شرایطى، همیشه عناصرى از بدگمانى، روبه رشد مى گذارد و شرایط را براى گسترش شایعه ها، آماده مى سازد.شعر پروین تلخ و متین و زمینى است. تلخى پدیده هاى زندگى اجتماعى انسان، دردها و ناکامى ها، در آن بازتابى روشن دارد. در شعر او، خبر از توفان هاى بزرگ روحى او، و یا احساسات برانگیخته و گرم و خصوصى یک زن نیست. زنى که سعى کرده تا آنجا که ممکن است، خویشتنِ خویش را در پشت واژه ها و آفریده هاى کلامى خود، پنهان سازد. شعر او مجموعه اى است از توصیف ها، تشویق ها، اندرزها و نشان دادنِ سمت و سوى ذهنى خود به نفع مردم محروم. شعر او در بیشترین عرصه ها، چنان کلّى است که مى تواند چند و چندین سده میان یک مرجع دگرگون شده در زمان و توصیف شده در شعر او فاصله باشد و در عین حال، شمول خویش را همچنان حفظ کند. عناصر مطرح شده در شعر پروین، در قید زمان هاى کوتاه و یا مرزهاى محدود جغرافیایى نیستند. اگرچه رنگ ملى و این سرزمینى خویش را، کاملا حفظ کرده اند. او اگرچه تصاویر دردبارى از زندگى انسانهاى محروم بدست مى دهد، امّا واژه ها آتشگون و خشماگین نیستند. حتى آنگاه که خسم انسانى شاعر، علیه نظام غیر عادلانه اى حاکم برانگیخته مى شود، از نظر مضمون، خشمى است خردمندانه. تولد او ـ 1285 هجرى خورشیدى ـ همزمان است با انقلاب مشروطیّت و دوران نوجوانیش مصادف مى شود با تغییر رژیم از قاجار به پهلوى و نیز حوادث دیگرى که برآمد مستقیم تغییر حاکمیّت سیاسى در ایران بود.

یادداشت‌های مرتبط به دیوان پروین اعتصامی: مجموعه اشعار

            خانم اعتصامی از کمبود ستاره ناراحت نشوید!بجایش برای شادی روح تان صلواتی ختم می‌کنم! 

نه «آدمِ شعر » بودم و نه آدمِ شعر در دور و اطرافم تا آن سال ها دیده بودم. اینکه کتاب شعر بخوانم و بخرم که کلا تعریف نشده بود... 
در همان روز های خوش شروع مدرسه، که دیگر بزرگ شده بودیم، دیگر فرم‌مان سورمه ای رنگ بود و مقنعه سفید نمی‌پوشیدیم، یکی یکی معلم ها می‌آمدند ورود مان را به مقطع جدید تبریک می‌گفتند، کمی که خوش و بش کردند زهر چشم می‌گرفتند، تاریخ امتحان ها را تا خودِ خرداد معین می‌کردند که مبادا پر شود و می‌رفتند. بالاخره نوبت به ادبیات رسید، خانم معلم همه تشریفات هفته اول مهری را به رسم دبیران پیشین انجام داد تا اینکه گفت: و اما امتحان شعر حفظ تون. خوب تا اینجایش چیز جدیدی نبود، لابد باید دو تا شعر برای نوبت یک و دو تا برای نوبت دو از کتاب حفظ می‌کردیم. همانطور که از فهرست به دنبالِ «شعر آسون ترا » بودم خانم گفت: می‌روید دیوان پروین اعتصامی را می‌گیرید و شروع می‌کنید به خواندن، به ازای هر جلسه باید خوانش یک شعر را تمرین کنید، زمان امتحان هم که شد باید هر کسی شعری متفاوت را حفظ کند و اولویت انتخاب با کسی است که زودتر شعر را حفظ کند. 
من که نفهمیدم چه شد! فقط انگار باید با شعر «یه کار اضافه ای » می‌کردیم... از همان ظهر آمدم خانه و غر زدم تا خود اولین جلسه که قرار شد خوانش شعر تمرین کنم. 
شعر خواندن من برای جلسه اول همانا و تا آخر هفته کل دیوان را تمام کردن همان. 
خانم معلم و پروین من را با شعر آشتی دادند. 
هرچند هنوز از شعر می‌ترسم! احساس می‌کنم شعر با من حال نمی‌کند :/