بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

فرشته ها قصه ندارند بانو!: مجموعه داستان

فرشته ها قصه ندارند بانو!: مجموعه داستان

فرشته ها قصه ندارند بانو!: مجموعه داستان

2.4
11 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

22

خواهم خواند

1

کتاب فرشته ها قصه ندارند بانو!: مجموعه داستان، نویسنده سیدعلی شجاعی.

لیست‌های مرتبط به فرشته ها قصه ندارند بانو!: مجموعه داستان

یادداشت‌های مرتبط به فرشته ها قصه ندارند بانو!: مجموعه داستان

            #فرشته‌ها_قصه_ندارند_بانو! اولین داستانِ این مجموعه است. داستان مردی که به اصرار بانو، قصه می‌نویسد از او که فرشته است، از مهرداد که قرار بود فرشته باشد و از بنفشه که برای زنده‌ماندن نفس می‌کشد.
.
داستان دوم، علاقه دو همکار است به هم، که یکی متأهل است و دیگری در شرف ازدواج. و با هر فاصله و عوض‌شدن راوی، تغییر دید و عقیده هر شخصیت نسبت به هم، مشخص می‌شود.
.
داستان سوم، دورهمی چند خانمِ انجمن حمایت از حقوق زنان است برای نوشتن بیانیه علیه یک رمان که به گمان‌شان زن‌ستیز است.
.
داستان چهارم، حرم است و حاج عباس که خادمی می‌کند و جوانی که چند سال است تولد آقا، طفل معلول‌ش را بغل می‌زند و می‌نشیند نزدیک ضریح...
.
داستان پنجم، قصه یونس است که سی سال می‌شود گم شده و حالا مادر به عادت همیشه زنگ زده که: 《از یونس خبر آوردن...》
.
داستان ششم، ماجرای زندگی نصرت است با شاعرانگی‌ها و دستِ‌به‌زن‌ها و هوس‌های‌ش... و پرداخت داستانی عالی...
.
داستان هفتم، خواب امیر است که سبک اما نه به‌قرار و عاشق شده است؛ انگار عاشق همه‌چیز یا همه‌ی او، عاشق یک چیز، یک نفر...
.
داستان هشتم، زیرزمین نمور و تاریک است و سقط بچه‌ای که آمده و یک ماه خون و خون و خون...
.
داستان نهم، حول پروین و خشایار می‌گردد. شکایت پروین از تجاوز به او و خشم خشایار که پروین را بسته به صندلی.
.
داستان دهم، از گروه صنم می‌گوید، صبا و ناهید و مهتاب. دختران دبیرستانی که در اندیشه انواع‌واقسام معلم‌آزاری‌اند. اما از دل همین گروه کوچک، یک معضل اجتماعی بیرون کشیده می‌شود که شگفت داستانی است.
.
داستان یازدهم، قصه مردم شهری است که جوانان تازه‌بالغ را برای حیات شهر، قربانی آتشفشان می‌کنند.
.
داستان دوازدهم، ماجرای دو رفیق است، یکی ایستاده مقابل و دیگری بسته به طناب و چسب، برای آیین باشکوه مرگ در حمام.
.
داستان سیزدهم، از وسط سخنرانی دبیر بزرگ‌ترین جشنواره ادبی شروع می‌شود. راوی کسی است که می‌خواهد لفظ استادی و پیشکسوتی، بی‌زحمت بنشیند به پیشوند نامش.
.
داستان چهاردم، تب یحیی و شبیه‌خوانی و نذر ده‌ساله اوست و علاقه‌اش به لیلا.