هیچ یک از اهالی موهای بانوی ساکورا را ندیدند. از وقتی او و بانویش به این جا آمدند، همیشه کلاه کیمونوی بانو تمام سرش را پوشانده و اهالی فقط اجازه داشتند، صورت بانو را ببینند اما همه می                دانند بانو، ساکورا را فقط برای یک کار پیش خودش نگه داشته. کاری که هر روز صبح درست زمانی که خورشید طلوع می                کند، انجامش می                دهد و یک ساعت طول می                کشد.بارها و بارها هر کدام از اهالی از ساکورا درباره                 ی موهای بانویش پرسیدند و او طوری چهره                 اش در هم رفته که مجبور شدند حرف را عوض کنند. انگار موهای بانو یک راز باشد که تنها بانو و ساکورا باید ازش خبر داشته باشند.