مرادو

مرادو

مرادو

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

"مرادو"، پسر نوجوانی که برای کمک به خانواده همراه یک گروه به حفر قنات در محلی دورتر از روستای خویش مشغول است، تصمیم می گیرد برای دیدن خانواده اش یک روزه به روستا رفته و بازگردد. در تمام راه با خود می اندیشد اگر پدرش از سفر بازگشته باشد شاید بتوانند از روستا مهاجرت کرده و ساکن شهر شوند. در آن صورت او نیز به آرزوی بزرگش که بازگشت به مدرسه و ادامه ی تحصیل است می رسد. تمام راه کلنگ ها و بیل های سنگین را که برای تیز شدن و تعمیر به روستا می برد، با خود می کشد و خیال بافی می کند؛ غافل از این که پدر که به کار قاچاق کالا از کشورهای عربی مشغول است به دست ژاندارم ها دستگیر شده و مادر تمام آن چه را که دارند فروخته تا بتواند مردش را از بند برهاند. رادو در مواجهه با خبر یک مرتبه تغییر کرده و به مردی کامل تبدیل شده، مادر را سفارش و راهنمایی کرده و خود با بیل و کلنگ ها دوباره به قنات بازمی گردد. در بین راه دچار رگبار و توفان شده و با وجود همه ی سختی ها چون می داند دوستانش با خطر ریزش چاه و قنات روبه رو هستند خود را به آن ها رسانده و از حال می رود.