کارگر روزمزد
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
در روزگاران قدیم در شهر قم عالمی به نام «حاج شیخ اسدالله» زندگی می کرد. روزی در خانه آقا شیخ اسدالله، بنایی می کردند، در میان کارگران مردی بود که حرفه ای نداشت و به قول معروف عملگی می کرد. وظیفه این کارگر هم که اسمش «آقا حیدر» بود، آوردن آب از آبگیری نزدیک خانه آقا شیخ اسدالله برای کارگران دیگر بود. پس از چند ساعت کار او به سراغ استاد بنا آمد و از او خواست تا کار دیگری به او بدهد، استاد بنا علت را جویا شد و او در پاسخ گفت که در آبگیر قورباغه ای بچه کرده است که اگر من به این کار ادامه دهم می ترسم برای آنان خطری به وجود بیاید، استاد بنا، خنده ای کرد و گفت که کاری برای او ندارد و... .