به رنگ برگ های سپیدار
در حال خواندن
0
خواندهام
2
خواهم خواند
0
آخه این چه بچه ایه که نمی تونیم جلو کسی درش بیاریم! همین جوری مثه یه میت مات و مبهوت به آدم نیگا می کنه، هیچی نمی گه، هیچی! گایی از نگاش دل غشه می گیرم، انگار با نیگاش چنگ میندازه تو دلم. زبونش بسه س، اما با چشماش می خواد همه چی رو به آدم بگه اما نمی تونه. آدم تو چشاش نیگاه که می کنه، تو چشاش گم می شه. آره، نیگاش تا ته دل آدم می ره. همین نگاش پای منو سس کرد آوردمش تو این خونه!