دو سرچشمه اخلاق و دین
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
هانری برگسون اثر برجستهاش را در سال ۱۹۳۲ با عنوان «دو سرچشمه اخلاق و دین» منتشر کرد. در این کتاب او دو نوع دین را متصور میشود که یکی را دین سکون یا طبیعی و دیگری را دین حرکت مینامد، و برای هر یک منشأ جداگانهای ذکر میکند: دین سکون یا طبیعی؛ وسیلهای که طبیعت برای محافظت هیئت اجتماعی برمیانگیزد، در برابر عقل که باعث انفراد، تنهایی و جدایی شخص از دیگران است. منشأ این دین سه مسئلهاست به این شرح: در میان موجودات هستی تنها انسان است به مرگ آگاه است و میداند که فناپذیر است و این آگاهی موجب تألم خاطر وی میشود. از طرفی برای زندگی در دنیا شور و نشاط لازم است و عقل انسان را با آگاهی دادن وی از مرگ این نشاط را از وی میگیرد، اما فطرت انسان برای جبران این فقدان نشاط در انسان آخرت را برای انسان متصور میشود و او را به زندگی امیدوار میکند. چون میزان قدرت اجتماع مخصوصاً در ابتدای تشکیل به وجود افراد وابستهاست، بنابراین بقای این اشخاص برای اجتماع واجب است، به طوری که نیازمندند این اشخاص را حتی پس از مرگشان موجود و حاضر بدانند و این امر باعث مرده پرستی میشود و باعث میشود خداوندی برای آنها قائل شوند و داستانهایی برای آنها بسازند و به مرور زمان و بقای آن افراد وفات یافته را بنابر اعتقاد خود با وجود یک بدن لطیف متصور شوند که لطافت آن بدن به تدریج باعث اعتقاد به روح میشود. انسان به واسطهٔ قوهٔ درک و فهم خود و این که میبیند از آینده و سرنوشت خود ناآگاه است متزلزل و نگران میشود؛ پس عقلش به این تمایل پیدا میکند که به غیب توسل جوید و معتقد به وجود خداوندان و اشخاص فوقالعادهای شود که در امور زندگی او مؤثرند و عملیات سحر و جادو و امثال آن و حتی خدایان اساطیری در یونان و روم و ایران از همین احساس نگرانی سر منشأ میگیرد. دین حرکت؛ این نوع دین مبدأ عالی دارد و مبدأ آن همان دانشی است که در انسان عقل را به وجود میآورد. از آن مایه دانش در انسان قوه اشراقی به ودیعه گذاشته شدهاست که در عموم، به حال ضعف، ابهام و محو میباشد؛ ولی ممکن است که قوی شده تا آنجا که شخص متوجه شود آن اصل اصیل در او وجود دارد. به عبارت دیگر اتصال خود به مبدأ را در مییابد و آتش عشق در او افروخته میشود، هم نگرانی که از عقل در وجود انسان به وجود آمده مبدل به اطمینان خاطر میگردد و هم باعث میشود انسان به جزئیات توجهی نکند و بهطور کلی به حیات تعلق میگیرد.