معرفی کتاب در گوش باد اثر هنینگ مانکل مترجم حمیدرضا شایسته مند

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
هنینگ مانکل، نویسندهی سوئدی، منتقد و فعال اجتماعی چپ، یکی از نویسندگان مطرح داستانهای جنایی در جهان است. مانکل به لطف رمانهای جناییاش و شخصیت بازرس کورت والاندر، از قبل برای خوانندگان ایرانی شناخته شده است. او در آثارش به طور مداوم نابرابریهای اجتماعی و استعمار را در سراسر جهان و بهخصوص در سوئد و آفریقا مورد نقد قرار داده است. مانکل در سال 1948م. در استکهلم به دنیا آمد و وقتی تنها یک سال داشت، پدر و مادرش از هم جدا شدند. سالهای کودکی را در کنار پدر و خواهرش سپری کرد. مادرش را برای اولین بار در 15 سالگی ملاقات کرد، اما هیچگاه رابطهی عمیقی بین آنها شکل نگرفت و مادرش چند سال بعد، خودکشی کرد. از 20 سالگی شروع به نوشتن کرد و تا پایان عمر، بیش از 40 رمان و داستان کوتاه و بیش از این مقدار، نمایشنامه خلق کرد. آثار او تاکنون به بیش از 13 زبان دنیا ترجمه شده و بالغ بر 40 میلیون نسخه از آثارش به فروش رفته است. او در طی عمر خود، در فعالیت های سیاسی و اجتماعی متعددی مشارکت داشت که از جمله می توان به اعتراضات علیه جنگ ویتنام و رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی و اعتراض و مقابله عملی با محاصره غزه از سوی اسرائیل اشاره کرد. مانکل در سال 2015 در چهارمین ازدواجش، با ایوا برگمن دختر کارگردان نامی سوئدی ازدواج کرد و در سال 2015 در سن 67 سالگی به دلیل سرطان ریه درگذشت. در کتاب حاضر وجه بسیار متفاوتی از نویسنده را کشف میکنیم که از طریق تصاویری با بار شاعرانه قوی، واقعیت وحشتناک کودکان خیابانی در آفریقا را توصیف میکند. در شهری بندری در آفریقا، نانوایی به نام خوزه آنتونیو ماریا واز، تنها بر روی پشت بام ساختمان تئاتر شهر، به شب می نگرد و داستان نلیو را در گوش باد زمزمه میکند تا باد، این داستان را به گوش همه برساند. نلیو، کودکی خیابانی است که در ده سالگی، بینش، حکمت و خرد یک پیر و مرشد را با خود دارد. این پسر کیست؟ در شبی که قصد دارد به رفقای خود ثابت کند وجود آدمی چیزی بیش از بقای صرف است، به او شلیک میشود. چه کسی به او شلیک کرده است؟ و چرا؟ در طول نه شب دردناک، نلیو داستان شگفتانگیز و دردآور زندگی خود را برای نانوا تعریف میکند و میداند که وقتی روایتش را تمام کند، چشم از جهان فرو خواهد بست. داستان تکاندهندهی نلیو از روزی آغاز میشود که او در حال فرار از وحشتی بیپایان، به شهر میرسد.