باغچه ی امید

باغچه ی امید

باغچه ی امید

فرح روزی طلب و 3 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

«امید» تکانی به خودش داد و چشم هایش را باز کرد. صدای مادر را شنید که می گفت پسرم بیداری؟ مادر پنجره اتاق را باز کرد، نسیم خنکی به صورت امید خورد. صدای گنجشک ها از کنار باغچه به گوش می رسید که برای خوردن تکه های کوچک نان سروصدا می کردند. امید به گل هایی فکر می کرد که در باغچه کاشته بود و به مسابقه روز گل کاری در مدرسه شان. او دلش می خواست برنده این مسابقه باشد و... .