باز باران

باز باران

باز باران

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

رمان حاضر، روایت زندگی مردی است که در پنجمین دهة عمرش بعد از بی وفایی بسیار، آرزومند داشتن خانواده ای گرم است. «شاهین»، مردی سرزنده و خوش گذران با زنی باوقار به نام «هما» ازدواج می کند. آن ها با وجود داشتن دو فرزند به نام های «نیلگون» و «امید»، از هم جدا هستند. اینک «شاهین» که مردی پنجاه و چند ساله است، بعد از خوش گذرانی های بسیار نبود آغوش گرم خانواده را حس می کند و به ویلایی در شمال می رود. یکی از همسران صیغه ای اش به نام «لیلی» با درخواست وی به ویلا می آید. «شاهین» و «لیلی» هر دو احساس تنهایی می کنند و در آروزی داشتن کسی هستند که خالصانه دوستشان داشته باشد. «شاهین» با کلنجار رفتن با احساسات درونی و واقعیات بیرون، درمی یابد که او و «هما» از یک جنس نیستند و نمی توانند یکدیگر را خوشبخت کنند. بنابراین آرزوی «لیلی» را برای داشتن فرزند برآورده می کند و تصمیم می گیرد زندگی را به گونه ای دیگر در کنار «لیلی» ادامه دهد و «هما» را با وابستگی هایی که با آن ها احساس خوشبختی می کرد تنها بگذارد.