معرفی کتاب زیلوی میبد اثر زینب عبدالتاجدینی

در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
«زینب» و «سحر» دو دوست هستند که هیچ کدام حس خوبی نسبت به نشستن روی زیلو ندارند. یک روز زینب به همراه سحر به خانه مادربزرگ سحر می روند و روی زیلوی خانه مادربزرگ می نشینند و سحر فلسفه بافت این زیلوها را از او می پرسد، مادربزرگ شروع به توصیف می کند: «اون قدیما تو بشنیخان هر موقع یه نوزاد پسر به دنیا می آمد یک نهال توت می کاشتند تا وقتی که بچه بزرگ شد آینده شغلی اش تأمین باشد، تنه درخت توت را برای ساختِ دار زیلو استفاده می کردند و ...».