معرفی کتاب دماغ شاه اثر محمدعلی افراشته

در حال خواندن
0
خواندهام
2
خواهم خواند
0
توضیحات
اسحاق پیرمردی نمک فروش است. او از دماغ مجسمة شاه به عنوان سنگ ترازو استفاد می کند که به جرم توده ای یا مصدقی بودن دستگیر شده و به کلانتری ناحیة سه تهران فرستاده می شود. افسر با کمک عده ای دیگر پرونده ای سیاسی برای او تشکیل می دهند و او را به سلول انفرادی می فرستند و شکنجه می کنند، اما با گرفتن چند فرش نفیس از اقوام اسحاق او را نیمه جان تحویل می دهند. بدین ترتیب، دماغ شاه با ترفند افسران هر روز به دست کاسبی، نانوایی و بقالی و... می افتد و آنها به جرم سیاسی بودن دستگیر و بعد از گرفتن اموالشان توسط کلانتری به خانواده هایشان تحویل داده می شوند. این ترفند ادامه پیدا می کند تا این که کلانتری های دیگر اعلام می کنند که دماغ شاه پیدا شده و بدین ترتیب کاسبی کلانتری ناحیة سه کساد می شود و تحقیقات برای تشخیص دماغ اصل از بدل آغاز می شود. این کتاب مشتمل بر داستان های کوتاهی با عناوین قفل، صبر کن، صبر...، موتورسیکلت من، معمای کلید، گواهی، در وزارت خانه، و بالا ـ پایین است که به داستان دماغ شاه اشاره شد.