«افیکس» که سال هاست در خدمت سه خواهر، روزگار می گذراند کم کم به صورت عضوی از خانواده در می آید و طرف مشورت قرار می گیرد. چندی است که برای این سه خواهر مشکلی جدی به وجود آمده و آن حضور «جچینتو»، خواهرزاده ناخلف و قمارباز است که آبروی خانواده را به بازی گرفته و دردسرهای بسیاری به وجود آورده است. افیکس تمام نیروی خود را در مقابله با مشکلات به کار می گیرد و چون بنیان خانواده را در خطر می بیند جچینتو را از روستا می راند و خود نیز آوارده می شود؛ اما پس از چندی دوباره برمی گردد و با وجود بیماری شدید زمینه ازدواج یکی از خواهران را با خویشاوندی ثروتمند فراهم می کند و سپس با وجدانی راحت در روز عروسی، چشم از دنیا فرو می بندد.