معرفی کتاب کسی برای قاطر مرده گریه نمی کند اثر محمدجواد جزینی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
0
توضیحات
کتاب از داستانهای کوتاه «سه راه مرگ»، «باران به دهانش می بارد»، «سگ کشی»، «سرباز و قمقمة خالی» و چند داستان دیگر تشکیل شده است. در «محبوبه» داستان آخر می خوانیم: «محبوبه گفت: می آیی بازی؟ گفتم: چه بازی؟ محبوبه گفت: «قایم باشک». بعد خودش را توی دست هایش قایم کرد و روی تنة سپیدار بلند چشم گذاشت و من قایم شدم. اما هر جا پنهان می شدم، محبوبه زود پیدایم می کرد. بعد نوبت من شد. چشم گذاشتم روی تنة سپیدار و تا صد شمردم. چشم هایم را که باز کردم محبوبه نبود. همه جای باغ را دنبالش گشتم اما پیدایش نکردم. هنوز هم می گردم. محبوبه سال هاست که قایم شده است.» «آن زن در باران رفت» داستان دیگری است: «زن همان روزی که از شوهر دومش جدا شد، همین که از پله های دفترخانه پایین آمد ، یکراست به دیدن مردی رفت که قرار بود با او ازدواج کند. اما مرد سر قرار نیامد. باران می آمد . زن پانزده دقیقه دیگر هم منتظر ماند. اما مرد باز هم نیامد . به همین دلیل زن با شتاب رفت تا از قرار بعدی اش جا نماند.»