معلم های نادان: رویت پذیری و آگاه سازی امر تروماتیک
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
زمستان بود. هوا بس ناجوانمردانه سرد بود. روز فسرده و شتابان رو به تمام می رفت. غروب، سرخی سرد خود را بر در و دیوار کوچه های شهر می پاشید. رنگِ اندوه طرح هر لحظ? در ره بود. تک چراغ کوچه رمقی نداشت، سر در تو داشت و با فروغی افسرده و کم رنگ، گمشده در ظلمتِ برف کجبار زمستانی. از سقفِ سرخ گونِ بی روزن آسمان جز غم نمی بارید. باد چونان آمری مأمور و ناپیدا، بس پریشان حکم ها می راند مجنون وار. نگه جز پیش پا را نمی توانست دید. نفس کز گرمگاه سینه برون می آمد، ابر تاریکی می شد، و چو دیوار در پیش چشمان می ایستاد. کوچه هم خسته، لب بسته و نفس بشکسته بود. سکوت بود و سکوت...