معرفی کتاب ببر ترسو، قورباغه زرنگ اثر هما قاسمی مترجم هما قاسمی
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
روزی، روزگاری در جنگلی سبز، ببر مغروری زندگی می کرد. روزی از روزها، وقتی ببر از کنار رودخانه می گذشت قورباغه ای را دید و خواست او را بخورد. اما قورباغه که خیلی باهوش و زرنگ بود با یک نقشه ی حساب شده توانست ببر را بترساند. ببر در راه بازگشت به روباه رسید. و ماجرا را برای او شرح داد. روباه خندید و گفت: "قورباغه به تو کلک زده! بیا برویم تا خود من حساب این قورباغه را برسم". روباه برای جلوگیری از ترس ببر، دم خود را به دم او گره زد و هر دو به سمت رودخانه به راه افتادند. قورباغه آن ها را دید و باز نقشه ای کشید و فریاد زد: "ای روباه تنبل! چرا این قدر دیر آمدی؟ من دارم از گرسنگی می میرم! این ببر لاغر که به درد من نمی خورد!" ببر که این حرف ها را شنید، پا به فرار گذاشت و چون دمش را به دم روباه گره زده بود، روباه هم پشت سر او به زمین کشیده می شد. قورباغه نیز خوشحال داخل آب پرید.