کتاب مصور حاضر، داستانی تخیلی است که با زبانی ساده و روان برای کودکان نگاشته شده است. در داستان می خوانیم:« باد سرد پاییزی برگ های رنگارنگ را روی سر خانم خرسه ریخت. او با غصه به آسمان نگاه کرد. پر از ابر بود. زمستان خیلی زود از راه رسیده بود و خانم خرسه خیلی غمگین بود. هر سال وقتی هوا سرد می شد، او به غار گرمش پناه می برد. چند بچه تپل مپل به دنیا می آورد و همان جا می ماند تا زمستان تمام شود. اما امسال هیچ بچه خرسی توی دلش نبود که به دنیا بیاورد. خانم خرسه خیلی غمگین بود».