شب تنهایی ماه

شب تنهایی ماه

شب تنهایی ماه

مرضیه قنبری و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

متحیر و ناباور به سمت صدا چرخید. سهند در چند قدمی او ایستاده بود. پلک زد تا اشک هایی که همان لحظه در چشمش حلقه بسته بود، فرو بریزد و او چهره و قامت محبوبش را بهتر تماشا کند. شاید هم گمان می کرد این یک رویاست. رویایی که زود محو و نابود خواهد شد و برای دیدنش نباید فرصت را هر چند کوتاه از دست داد. سهند نزدیک شد و باز هم نزدیک تر. با هر قدمی که برمی داشت، حال نازنین بیشتر دگرگون می شد دستش را گرچه بی رمق اما دراز کرد می خواست بودنش را حس کند رعنا برخاست و بی صدا بیرون رفت. سهند به جای او نشست و نگاه عمیق و طولانی اش را به چشمان سبز نازنین دوخت.