معرفی کتاب وقتی دنیا سبز بود: حکایت یک سرآشپز [نمایشنامه] اثر سم شپرد مترجم پگاه خضرفردیارداد کتابعمومینمایشنامه وقتی دنیا سبز بود: حکایت یک سرآشپز [نمایشنامه] سم شپرد و 3 نفر دیگر 3.0 1 نفر | 1 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 1 خواهم خواند 0 ناشر نیلا شابک 9786001220074 تعداد صفحات 74 تاریخ انتشار 1394/10/19 توضیحات کتاب وقتی دنیا سبز بود: حکایت یک سرآشپز [نمایشنامه]، نویسنده سم شپرد. یادداشتها محبوبترین جدیدترین ریحانه شهبازی 15 ساعت پیش «مرد پیر: یه شکارچیِ ماهر میدونه که هیچوقت نباید تو چشمهای شکارش نگاه کنه. به هیچ قیمتی. گزارشگر: چرا نباید این کار رو بکنه؟ مرد پیر: برای اینکه چشم ترس و وحشت رو منتقل میکنه. گزارشگر: فقط چشم نیست. حیوون میتونه بو بکِشه. میتونه بشنوه. مرد پیر: آره خُب، ولی چشم یه چیز دیگهست. این که گفتی، قضیهی بو و اینها، در موردِ آدمها خیلی مهم نیست. آدم اونقدرها حسّاس نیست. کودنه. ولی چشم چشمه. میخواد مالِ آدم باشه یا مالِ حیوون. اگه خواستی کسی رو بکُشی هیچوقت تو چشمهاش نگاه نکن. من که نگاه نکردم. شما هم نباید نگاه نکنین. این نظرِ منه...» +خوندن ش تو یه کلبهی چوبی، وسط یه جنگل پر از مِه، باعث شد همیشه حس خوبی داشته باشم بهش. :] 0 0