بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

گریز

گریز

گریز

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

در جلد پنجم از مجموعة «معمای پلیسی» حکایت دو دوست با نام «علی رضا» و «مرتضی» بازگو می شود که هر دو عاشق فوتبال و اهل کتاب های جنایی هستند و در موتورسازی پدر علی رضا کار می کنند. آن دو هنگام ناهار برای گرفتن دیزی می روند و در حین عبور از خیابان در باجة تلفن مردی با کت و شلوار آبی رنگ، با یک کیف سامسونگ مشکی رنگ را می بینند که در حال مکالمه است. آن دو به یاد کتابی جنایی می افتند که در آن مردی با کت و شلوار آبی رنگ بمبی را در ایستگاه می گذارد. در این افکار بودند که ناگهان مرد از باجه بیرون آمده و شروع به دویدن می کند و کیف جا می ماند. مرتضی و علی رضا به دنبال او می روند و به او می رسند و می گویند که آقا آن کیف برای شماست؟ که ناگهان صدای وحشتناکی درکوچه می پیچد و صدای داد و هوار از جایی که انفجار رخ داده شنیده می شود و مرد پا به فرار می گذارد و علی رضا و مرتضی نیز به دنبال او می دوند. در این تعقیب و گریز اتفاقاتی رخ می دهد که در ادامة داستان بازگو می شود.