قلعه هشتم

قلعه هشتم

قلعه هشتم

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

ناشر
تیسا
شابک
9786008942160
تعداد صفحات
104
تاریخ انتشار
1397/11/13

توضیحات

        در نگاهی طعنه آمیز و مغرورانه چشمانش را به نگاهم دوخته بود. چنگ بر آوای سکوت کشید و لب به سخن گشود. گفت:(نامم آناهید است. برای همراهی ات به کاخ آمده ام، همراه من بیا.)بسان خورشید گرم و تابان بود. هم می درخشید و هم می سوزاند. نگاهی عمیق و با نفوذ داشت تا حدی که دلیل رنگ باختن همه ی چیزهای اطرافش بود. هر بار به چشمانش نگاه می کردم در اطرافش همه چیز محو و نابود می شد و قدرت دیدن را از دست می دادم، مثل اینکه به یک نقطه ی نورانی خیره باشم، دیگر بعد از آن چیزی نمی دیدم. وقتی نگاه می کرد وجودم قربانی اش می شد.)در نگاه این زن زیباترین غریبه را می بینم. او زیباست. وسوسه ای سنگین و پربهاست. نابودی ام را در او می بینم. وقتی او را محو کنم بیهوده است، بیهوده مثل همه ی چیزهای اطرافم. او زیباترین فریبنده است. فریبنده ترین فریباست. من فربهم از فریب این فریبا!