سرمانوشتگی ها
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
شب یلدا بود که بلندترین نوشته ی اخیر مرا شکل داد و برای همین تخمه و آجیل و هندوانه و... از من دور شد. تنها و دلگیر نوشتم و نوشتم تا اولین یادداشت دچار سرما نوشتگی را آغاز کرده باشم. تا نزدیک صبح نوشتم و خط زدم و ادامه دادم و ابرو باز کردم و دوباره خواندم و دیر هنگام خوابم گرفت. وقتی کلمه «وقتی» را اول همین جمله نوشتم یادم آمد که امروز اولین روز فصل زمستان است و من هم آدم سرما گریزی هستم و «سر» ما همیشه بیشتر از دیگر اعضای بدن مان در معرض سرما خوردگی است.